گوش فرادادن به موسیقی سنتی یا ذکر و یا شرکت در جلسات معنوی و فراگیری نصایح و گوشه های عرفانی بزرگان شعر و هنر و یا فلسفه و تکرار آن برای دیگران، یا حتی میل به یادگیری و نواختن ادوات موسیقی سنتی چون نی، تار، سه تار، سنتور، دف، تنبور و غیره و حتی وارد شدن به یکی از گروه های عرفانی و بحث و گفتگو در باره داستانها و نکات عرفانی و نظریه پردازی در این رابطه، همه و همه در مقوله عرفان نظری قرار می گیرند. برای مثال شخص با حفظ ابیاتی چون «هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندرخم یک کوچه ایم» با دوستان خود به بحث پیرامون آن می پردازد. و یا اگر دارای درجه علمی آکادمیک هم باشد، مانند برخی روانشناس ها، مبادرت به سخنرانی در دانشگاه ها ، در مورد مسائلی که جسته و گریخته از عرفانهای شرق و غرب کسب نموده است ، همراه با اصطلاحات رایج در علم روانشناسی، می کند. بدون آنکه خود وی حقیقتن آن مسیر را طی نموده باشد و یا در حال پیمودن باشد و یا اصولن میلی برای عمل به آنچه می گوید داشته باشد. این امر در واقع، تعریف عرفان نظری می باشد. س
هفت شهر عشق
در عرفان نظری، هفت شهر عشق را عطار نیشابوری، مراحل سیرو سلوک به شرح زیر می داند:س
طلب، عشق، معرفت، استغنا ، توحید، حیرت، فقر و فنا.س
بطور خلاصه می توان این مفاهیم را چنین تفسیر نمود:س
در ابتدا خواهان او می شود و به دنبالش میگردد، بعد عشق پیدا می شود تا محرک سالک شود تا بتواند به راه خود ادامه دهد. سپس در ادامه کار، سالک نفس خود را می شناسد و در گام بعدی، بی نیاز از هرچه غیر اوست می شود و بعد از این مرحله است که به مفهوم حقیقی یگانگی خدا پی می برد و در قدم بعد، غرق حیرت از عظمت او می شود و در آخرین منزلگاه، درمیابد که هیچ چیز ندارد و همه چیز از اوست و به داخل دریای وحدت کشیده می شود.س
به نظر می آید جز شیخ عطار، کسی در این مورد اطلاعاتی از خود بجای نگذاشته باشد. اما استاد الهی در این مورد بخصوص نظریه ای کاملن متفاوت را عنوان می کند که تامل برانگیز است.س
س" منظور از هفت شهر عشق، هفت مرحلۀ کمال است که بعد از عوامل هفت گانه صوری (ظاهری) شروع میشود؛ يعنی بعد از ملکوت و جبروت و لاهوت و هاهوت . البته مراحل سه گانۀ رضا و تسليم و رضا، در هر مرحله ای وجود دارد، منتهی به تفاوت مرحله فرق می کند. کمالیها هم درجات متفاوت دارند" (سند اول) س
اهل حق ظاهری
در کنار گروه های عرفانی گوناگون سراسر جهان، مسلک اهل حق را می توان یکی از معدود گروه های عرفانی دانست که در مرحله حقیقت قرار دارند. موسس این گروه، سلطان اسحاق (سلطان سهاک) است که در قرن چهاردهم میلادی، تقریبن مصادف با اواخر قرن هفتم هجری قمری در برزنجه که هم اکنون در منطقه کردستان عراق در استان سلیمانیه قرار دارد، بدنیا آمد. وی برای آنکه سالکین واجد شرایط بتوانند مرحله آخر، یعنی حقیقت را طی نمایند، خاندانهایی را بنا نهاد که در واقع محل هایی مناسب برای سرسپاری و سازماندهی به امور اهل حق محسوب می شدند. هفت خاندان اولیه که در زمان خود وی تشکیل شدند، در کتاب برهان الحق چنین آمده است:س
س ۱ -خاندان شاه ابراهیم(از هفتن)س
س ۲ -خاندان عالی قلندر
س ۳ -خاندان بابا یادگار(از هفتن)س
س ۴ -خاندان سید ابوالوفا (از هفتوان)س
س ۵ -خاندان میر سور(از هفتوان)س
س ۶ -خاندان سید مصفا (از هفتوان)س
س ۷ -خاندان حاجی بابو عیسی (از هفتوان)س
طبق گزارش برهان الحق، صفحه ۷۲، چهار خاندان حقیقت دیگر، که بعد از رحلت سلطان اسحاق، تشکیل شدند بدین شرح می باشند:س
س ۱ -خاندان شاه حیاس
س ۲-خاندان آتش بگ
س ۳-خاندان ذوالنور
س ۴-خاندان بابا حیدر
نتیجتن یازده خاندان حقیقت تشکیل شدند که دارای انظباطات و قوانین مشخص و دقیقی بودند. این قوانین و مقررات، همه روند پذیرش و سرسپاری افرادی که مایل به ورود به این مسلک بودند، و اصطلاحن به آنها پس از سرسپاری، اهل حق «چسبیده» اطلاق میشد وهمینطور امور مربوط به اهل حق های مادرزاد که «چکیده» نامیده می شدند را از یک سو، و از سوی دیگر، دستگیری و راهنمایی همه سالکین، اعم از چکیده و چسبیده، برای طی مراحل حقیقت را شامل می شدند. س
همه افراد چکیده و چسبیده، با انجام مراسم سرسپاری، اهل حق محسوب می شدند و می شوند، اما اهل حق ظاهری. این بدان مفهوم است که شخص مورد نظر، همه مناسک ظاهری را به انجام رسانده است، از اینرو اصطلاحن به او لفظ «اهل حق» اطلاق می شود.س
جوهرکشی ادیان
استاد الهی با تکیه بر چهار اصل، موفق به جوهرکشی ادیان الهی شد.س
س ۱ -ریاضات ممتد به طریق سنتی که تحقیقات، در بعد معنوی را در پی داشت.ش
ش ۲-تحقیقات و پژوهش در امر ادیان و عرفان برخاسته از این ادیان، از جمله مسلک اهل حق، در بعد مادی. س
س ۳- درجه سیرکمال روحی خود او تا آن زمان.س
س ۴-تاییدیه مبدا خلقت.س
بدیهی است بدون وجود یکی از موارد یاد شده فوق، چنین پژوهشها و نتایجی که باید لزومن بدنبال داشته باشند، غیرممکن است، زیرا باید ملاکی برای تشخیص این امر که چه مطلبی جزو اصول حقیقی می باشد و کدامیک خرافه است و به اصل دین اضافه شده است، در دست باشد. کسب دانشی صحیح که چنین ملاک و شاخصی را برای یک محقق مهیا سازد، یقینن نیاز به همه موارد فوق دارد. س
عرفان عملی
استاد الهی با تعیین اصول پایه ای و اساسی هر دین، نحوه تشخیص یک دین حقیقی را امکان پذیر ساخت. وی در ادامه تحقیقات خود، قوانین و لزومات آخرین مرحله حقیقت را تعیین و تدوین نمود و در اختیار دانشجویان و جویندگان حقیقت قرار داد. س
در عرفانی که استاد الهی ارائه می دهد، تمرکز بر روی پروسه «حرکت و تغییر» است. این بدان مفهوم است که وی به دانشجویان می آموزد که وظائف یک جوینده حقیقت چیست و اینکه تنها،عمل کردن به این وظائف است که او را در مسیر سیرکمال خود به پیش می راند. در تعالیم او در این زمینه به دفعات به این مطلب اخطارآمیز برمی خوریم که صِرف صحبت در مورد معنویت، انسان را در راه کمال پیش نمی راند. استاد معتقد بود که این راه که وی آنرا «دانشگاه سیرکمال» نامید، راه حرف نیست، بلکه راه عمل است. س
شاید یک مثال ساده بتواند مسئله را کمی روشن تر نماید. در میان گفتارهای استاد، در حوزه اخلاقیات به این مطلب برمی خوریم که:س
س "توصیه می کنم با همه مردم با صمیمیت و مهربانی رفتار و برخورد نمایید." س
حال اگر یک دانشجوی مبتدی، سعی در عمل نمودن به این توصیه استاد ننماید، به حقیقت درون آن نیز دست نخواهد یافت و چون حرکتی در کار نبوده ، از اینرو تغییری هم ایجاد نخواهد شد. حال اگر یک دانشجوی ورزیده به این گفتار عمل نماید، یقینن دیر یا زود، تغییراتی را در خود احساس خواهد نمود که مستقیمن با سیرکمال روح وی در ارتباط است.س
مثال دیگری را نیز می توان در حوزه اجتماع عنوان نمود و آن اینکه در آثار وی تاکید زیادی بر رعایت قوانین اجتماعی شده است. او می گوید:س
س" یک دانشجوی دانشگاه سیرکمال نباید کاری که مصداق قاچاق باشد انجام دهد."س
این امر که ما این نظریه را مورد تایید قرار دهیم، ما را به جایی نخواهد رساند، اما زمانیکه با پدیده ای اجتماعی روبرو شدیم که ما را در بزنگاه «چه کنم» قرار داد و ما آن عمل قاچاق، برای مثال، بدون بلیط سوار قطار شدن را انجام ندادیم، حرکتی انجام شده که تغییر مثبتی، هرچند ناچیز را در پی دارد. با تکرار چنین اعمالی، به مرور روح تقویت می شود.س
در نتیجه، آنچه مورد نظر استاد الهی برای دانشگاه سیرکمال است، «عرفان عملی» می باشد و نه «عرفان نظری».س
نباید از یاد برد که این نوع گفتارها را در جاهای دیگر نیز می شنویم. این مهم نیست. چیزی که از اهمیت برخوردار است، آن است که در هر راه صحیح و همینطور در دانشگاه سیرکمال، کار به یک توصیه ساده ختم نمی شود، بلکه به تدریج مکانیزمی بکار می افتد که دانشجوی جدی و کوشا را به پیش می راند. استاد در این ارتباط میگوید: س
س" هر چه کوشش شما بیشتر باشد، کشش از عالم معنا بیشتر خواهد شد. " س
پس شرط لازم برای فعال کردن این سازوکار، جدیت سالک است. در مقالاتی دیگر، به این امر دقیق تر خواهیم پرداخت.س
اهل حق واقعی
س " ....اهل حق کسی است که آن پرده از جلوی چشمش برداشته شده.......پس در شان ما «اهل حق ها» هست که «اهل حق» بشویم، البته اگر کوشش کنیم." (سند دوم) س
در این گفتار ، منظور از «اهل حق ها» اهل حق های ظاهری است، در حالی که منظور از «اهل حق» اهل حق های واقعی می باشد. این گفتار تاکیدی است بر انجام وظائف تا نتیجه مطلوب حاصل آید.س
انجام مناسک و آداب و رسوم اهل حق به صورتی که دستور سلطان اسحاق (سلطان سهاک) است، جنبه ظاهری این مسلک می باشد، اما وجه معنوی آن مربوط می شود به اجرای دقیق دستوراتی که برای پیشرفت روح، داده شده است. از آنجاکه سیرکمال، تنها به یک گروه و مسلک خاص تعلق ندارد و همه انسانها را در بر می گیرد، اهل حق واقعی، به اشخاصی در ادیان و مذاهب مختلف اطلاق می شود که در دایره و محدوده یک عرفان عملی، از نوعی که بررسی شد، و زیر نظر یک استاد مجرب معنوی به سطح خاصی از پیشرفت روحی دست یافته باشند.س
اهل حق واقعی، خود را از کسی برتر نمی داند، ضمن آنکه خود را کمتر از دیگران هم نمی پندارد، فقط از جهت آنکه به تلاش خود در جهت پیشرفت هرچه بیشتر، نیروی محرکه وارد آورد، دیگران را از خود نیکوکارتر می بیند. برای یک اهل حق واقعی، ادیان و مذاهب مختلف، رنگ، نژاد و جنیست، حقیقتن و درونن، بی تفاوت است . از کسی کینه به دل نمی گیرد و هرگز درصدد تلافی و انتقامجویی برنمی آید و بد کسی را نمی خواهد. همه آنچه برای خودش نیک می داند، برای دیگران نیز آن را می خواهد و هرچه برای خود مضر می داند و دفع می کند، در دفع آن شر، در مورد دیگران نیز می کوشد و ده ها خصیصه ممتاز روحی دیگر که در اثر ممارست در امر رسیدگی به روند سیرکمال روح خود بدست آورده است. و البته با حمایتهای بی دریغ معنوی. س
این خصلتها، در چنین شخصی عملن دیده می شود و خود او ادعایی ندارد.س
س«اهل حق ظاهری»، لازم است حتمن به مسلک اهل حق سلطان سهاک، سرسپرده باشد و این درحالی است که یک «اهل حق واقعی» ممکن است حتی اسمی هم از این مسلک نشنیده باشد و حتی به مذاهب و مسلکهای دیگر در ادیان دیگر متعلق باشد. س
نتیجه گیری
سلطان اسحاق، با ایجاد یازده خاندان حقیقت، و وضع قوانینی خاص، طی مرحله حقیقت را برای طالبین، امکان پذیر ساخت و استاد نورعلی الهی ، با متد و تحت شرایطی که مورد بحث قرار گرفت، آخرین مرحله حقیقت را جوهرکشی ، تعیین و تدوین نمود و سیستم معنوی جدیدی را از دل مسلک اهل حق بیرون کشید که خود او آن را «دانشگاه سیرکمال» یا «طب روح» نامید. س
در مورد دانشجویان این دانشگاه، استاد می گوید: س
س" برای آنکه یک فرد بتواند وارد دانشگاه سیرکمال شود، باید طی زندگی های گذشته خود و یا در این زندگی، جوهر شریعت یک دین رسمی در او حل شده باشد، با ورود به این دانشگاه از مرحله طریقت معاف است و می تواند از مراحل مابعد آن استفاده کند." س
با این حال، ازهر چهار مرحله، افرادی در میان دانشجویان وی به چشم می خورند.س
تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
با استفاده از آثار استاد الهی
و برگرفته از کتاب«دانشگاه سیرکمال استاد الهی»، نویسنده فرامرز تابش
کد ثبت در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
hig pr hc ndnähi nhkaähi sdvölhg
در یوتوب
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.سس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر