۰۷ تیر ۱۳۹۸

گشت و گذاری در برهان الحق- مقاله دوم

تفسیر پاسخی بر یک سئوال
گشت و گذاری در برهان الحق     




س" قلب پاکان جای محبت و نورافروزی است نه جای ظلمت و کینه توزی. "  (استاد الهی)ی

این سئوال و جوابی که استاد الهی به سائل می دهد، از بخش «سئوالات مربوط به مقدمه برهان الحق» می باشد.س

سوال ۳-در این دیار غربت شخصی هست که از برهان الحق بدگوئی می کند. بنده بسیار متعجب شده ام که چطور ممکن است کسی برهان الحق را بخواند و در مقابل عظمت آن سر تعظیم فرود نیاورد، تا چه رسد به بدگویی کردن. بهر حال چنانچه اجازه می فرمایید ایشان را دعوت به مباحثه خواهیم کرد و جوابی درخور شانشان خواهیم داد.س

جواب استاد الهی به سائل:س
راجع به فرمایشات آقای معظم له، بر او ایرادی نیست زیرا "در آینه هرکس نگرد صورت خویش بیند ". ولی آیا شما هم خدای نخواسته به حالت سیر قهقرایی هستید که حس انتقامجویی و مقابله به مثل را در قلب خود جای داده اید، و حال اینکه قلب پاکان جای محبت و نورافروزی است نه جای ظلمت و کینه توزی.س
عزیزم مگر فراموش فرموده اید، مکتب ما یکتاپرستی و از خودگذشتگی و طی طریق مرتبه کمال است. مضافن یکی از شرایط مهم سالکین این راه این است: زشتی زشت خویان هم نیک تلقی نماید، تا صفت بدبینی که سرمایه بدگویی و بدرفتاری است، مانند مرض مسری در او سرایت نکند، چون که بدبین از حق بینی محروم خواهد بود. مخصوصن آنانی که مسئوایت رهنمایی قومی را به عهده دارند، باید بمراتب بیشتر حلیم و صابر باشند، چنانکه حضرت مسیح و سایر مربیان دین با جهال مماشات فرموده اند.س

مقدمه بر تفسیر متن پاسخ
تخمین می زنم این سئوال مربوط به حدود ۴۰ سال پیش باشد. در آن دوره هنوز سازمانهایی برای مبارزه با سلسله های طریقت و حقیقت ، فرقه های اعتقادی و مذاهب غیر   شیعه ، از آن نوع که مورد نظر عده ای خاص می باشد، بوجود نیامده بود. از اینرو مخالفان استاد الهی محدود می شدند به برخی از سیدهای یارسان و افراد متفرقه ای که با مطالعه خود در مراتب فلسفه، برای مثال کمونیسم، و در ادیان مختلف، و یا در مقوله علم، افکار خود را کامل پنداشته هیچ نظریه ای که ظاهرن با جهان بینی آنها مطابقت نداشته است را یا به استهزاء گرفته و یا از اساس رد می نمودند.س

بررسی گروه های فوق:س
س-مخالفت سیدهای یارسان
یازده خاندان حقیقت، برخی در زمان حیات سلطان سهاک(سلطان اسحاق) و برخی بعد از رحلت وی برای دستگیری باطنی و حل و فصل نمودن امور ظاهر ایجاد شدند. برای رتق و فتق امور ظاهر، افرادی به نام سید اهل حق در هر خاندان تعیین می شدند که به مسائل ظاهری اهل حق، از جمله دعا دادن نذورات و سرسپردگی ظاهری آنها رسیدگی  می نمودند. این امر به مرور و در اثر گذشت چندین قرن، از رابطه پدر- فرزندی، در این دوران به شکل رابطه مرید - مرادی و یا بدتر از آن، رابطه ارباب – رعیتی درآمده بود. با ظهور نعمت الله جیحون آبادی ملقب به حاج نعمت الله، پدر استاد الهی، و استقلال ایشان و سلسله عرفانی او از سیدهای اهل حق، اولین ضربه بر این رابطه مابین سیدهای اهل حق و عموم اهل حق وارد آمد ، از اینرو بارها در صدد ترور و نابودی فیزیکی وی برآمدند. اما ضربه اساسی بر پیکر پوسیده این نوع طرز نگرش و برخورد مغروانه و حاکمانه با عموم مردم اهل حق که اکثرن کشاورز و بسیار ساده بودند، زمانی وارد شد که استاد الهی کتاب برهان الحق را به رشته تحریر درآورده، آن را در اختیار عموم قرار دادند. از آنجا که اطلاعات این کتاب، مستقیمن بر اساس اصول واقعی و ریشه ای سلسله عرفانی اهل حق ، همانطور که در ابتدا بوده است، تهیه و ثبت شده بود، و این اطلاعات در تضاد با آنچه برخی از این سیدهای کنونی انجام می دادند قرار داشت، از یک طرف، و از طرف دیگر چون این افراد خود را وارث راه سلطان سهاک می دانستند و این امر غرور حیرت آوری را در آنها ایجاد نموده بود، به مخالفت با استاد الهی، از نوع ماکیاولیستی آن، روی آوردند.س 
این امرهنوز هم این ادامه دارد و تدریجن ابعاد بسیار ناجوانمردانه ای بخود گرفته است. همه ترس این افراد از آنست که اهل حق از ریشه اصلی خود و احکام و واقعیات مربوطه با خبر شوند و نتیجتن، درِ دکان درآمدزایی آنها بسته شود (که تا حد زیادی اینطور شده است) .س
باید یادآوری نمود که در این مقاله، هدف بررسی اساسی و عمیق این امر نیست، چه در آنصورت، فاکتها و اسنادی در این رابطه را در اختیار عموم قرار می دادیم. از طرف دیگر در همین پاسخی که استاد به سائل می دهند، ما را از مقابله به مثل برحذر می دارند. همین مقدار نیز که عنوان شد برای بررسی هرچه دقیق تر جوابیه استاد الهی می باشد و بس.س
س-مخالفت فلسفه دانها
این افراد که خود من نیز تا سی سال پیش که با آثار استاد الهی آشنا شدم، جزو آنها محسوب می شدم، با مطالعه در امر فلسفه و با آشنایی با مکاتب فلسفی مختلف، از آنجا که تا زمان ارسال این سئوال برای استاد، هیچ دین و مذهب و تفکری یافت نمی شد که بتواند جهان هستی را در یک منطق بی چون و چرا که ضمنن شامل مقوله خدا نیز باشد، تشریح نماید، لذا هر جهان بینیی که رنگی از خدا و دین داشته باشد را از اساس رد می نمودند و با آن به مخالفت می پرداختند.س
با آنکه هنوز نیز این امر ادامه دارد، با این حال، مخالفت این گروه، مخالفتی پیگیرانه و سازمان یافته نبوده و نیست.س
س-مخالفت مریدان دیگر نِحله های فکری
برخی از اقطاب سلسله های طریقت، معمولن برای آنکه از ریزش مریدان خود جلوگیری به عمل آورند، افراد خود را از معاشرت از نه تنها دانشجویان استاد الهی بلکه از مریدان همه نحله های فکری دیگر برحذر می دارند. از اینرو نمی توان عمل آنها را مخالفت قلمداد نمود. اما برخی از اوقات، بطور انفرادی و غیر سازمان یافته، ممکن است تعدادی اندک از مریدان این سلسله ها، از روی علاقه و تعصب به راه خود، مطالبی در مخالفت با استاد گفته باشند. بدیهی است چنین امری را هرگز نمیتوان به پای آن سلسله عرفانی گذاشت ، لذا این مورد کاملن قابل چشم پوشی می باشد.س
س-مخالفت علم گرایان
همه آنچه درمورد فلسفه دانها گفته شد ، درمورد علم گرایان نیز صادق است.س
س-مخالفت برخی از معممین
مخالفت برخی از معممین با سلسله های عرفانی، ریشه در تاریخ دارد و از بعد از دوران صفویه در ایران قابل ردیابی می باشد. این امر در هر دو مذهب شیعه و سنی رواج داشته است. در این راستا، عرفای زیادی به تیر خشکه گرایی تکفیر این افراد گرفتار آمده به طرز فجیعی جان خود را از دست دادند.س
مخالفت این افراد با عرفان، دلایل زیادی دارد . از این میان ما در این مقاله مختصر به دو علت آن اشاره می کنیم.س
دلیل اول: س
برداشتی سطحی از آیه های قرآن
در مقاله ای به نام «موسیقی در قرآن» که در بخش «الهیات» این نشریه اینترنتی انتشار دادیم، به طور مختصر نشان داده شد که در قرآن هیچ گونه مخالفتی با موسیقی نشده است، با این وجود تقریبن همه علمای مطرح این دین، در آیه هایی که به عنوان سند گفته خود ارائه می دهند، فقط آنچه را به تواتر به آنها رسیده می بینند و اینطور به نظر     می رسد که حتی قادر به مشاهده متن حقیقی و واضح آن آیه نمی باشند. در مقوله دین، زمانی که مطلبی در درون بانک اطلاعاتی روح جای گیرد، بیرون آوردن آن، به علت وجود ترس زیادی که در آن رابطه ایجاد شده است، کار ساده ای نیست.س
در طرف مقابل، عرفای راستین (نه عارف نماها) در سطوح مختلف، از لفظ و ظاهر گذشته، مطابق با درجه پیشرفتشان، به واقعیت دین نظر داشته اند. از اینرو مطالبی را بیان نموده اند که در تضاد با فهم و درک معممین قرار می گرفته است و نتیجتن این افراد آن افکار را ضایع کننده شریعت دانسته، همواره آن فرد صوفی را تکفیر نموده به کشتن   داده اند.س
با این حال تا حدود چهار دهه پیش از این، این مسئله امری سازمان یافته نبوده است و با استقرار دمکراسی در اکثر مناطق جهان، احکام تکفیری تا آن زمان بسیار کم و محدود شده بود.س
دلیل دوم:س
ممانعت از ریزش مریدان و جذب آنها به رشته های عرفانی و بعضن به علت ترس از کسر عایدات ناشی از دین.س

اما در طی چهار دهه گذشته، شاهد ایجاد گروه هایی تحت کنترل سازمانی برای مبارزه با عرفان و رشته های عرفانی می باشیم که گویا طبق اساسنامه خود، امر مبارزه با عرفانهای ساختگی را بر عهده گرفته اند، اما آنچه رخ می دهد آنست که همه مذاهب، رشته های طریقت و حقیقت، و حتی ادیان رسمی جهان نیز مورد حمله افراد تحت استخدام این سازمان قرار می گیرند. روند وسعت بهم رساندن این گروه ها، با پشتوانه مالی بسیار زیاد، چنان بوده است که افراد تحت استخدام آن، خود را حتی ملزم به ارائه مدرک و سند قابل قبول و منطقی در امر مخالفت با یک نِحله فکری نمی بینند . هدف این گروه ها، هر سلسله عرفانیی می باشد که مورد توجه وسیع توده مردم قرار گرفته است. درست در اینجاست که این افراد با مخدوش کردن افکار، اذهان شنوندگان خود را به یک پیش فرض مجعول و نادرست که در حکم یک ویروس می باشد، آلوده می نمایند. این افراد می دانند که با چنین شگردی، دیگر آن فرد مبتلا به این ویروس، هرگز در آثار آن آیین و یا مذهب و حتی دین مورد حمله آقایان، حقیقتی را پیدا نخواهد کرد، زیرا با این وضعیت، هرگز بدنبال حقیقتی در آن آثار نخواهد بود. یک ذهن شرطی، در همه جا فقط به دنبال آن چیزی می باشد که بدان مبتلاست.س

در سالهای اخیر، به علت آنکه راهی را که استاد الهی بنیان نهاده اند ، به تایید خود آقایان و آماری که ارائه می دهند، بسیار مورد توجه توده مردم از همه اقشار و به ویژه در میان افراد تحصیلکرده و روشن فکر قرار گرفته است، آنرا بصورت سازمان یافته مورد تهاجم قرار داده اند. در یکی از چندین کلیپی که تهیه نموده و در یوتیوب قرار داده اند، می توان چند نکته اساسی را که مجریان و یا سخنوران بر آن اساس ، کار تخریب را پیش می برند، یافت.س

روند کار این افراد چنین است:س
-مجری، خود را کاملن آگاه و مسلط بر آن مسلک و یا مذهبی که قرار است آن را تخریب کند جلوه می دهد و بارها این امر را برای پامنبری های خود تکرار می کند، تا از نظر روانی به آنها چنین القا کند که او در این زمینه، دارای یک علم کامل است.س
-در قدم دوم، آن دین یا مسلک مورد حمله خود را یک خرافه، بدعت و یا مجموعه ای از مسائل نادرست و مخالف اسلام و بسیار پیش پا افتاده قلمداد می کند . با این شگرد خود می کوشد اذهان شنوندگان را برای ارائه مطالب تهمت آمیز و ناصحیح خود آماده کند. در واقع این قسمت، تکمیل کننده قسمت اول این شگرد است. این بدان مفهوم است که در قدم اول، خود را دانشمند ، و در قدم بعد، آن مسلک و یا آیین را یک چیز بی ارزش جلوه داده است. تا اینجا بیش از نود درصد کار انجام شده است.س
-در مرحله بعد، همه آثار و کتب مربوط به آن دین و آیین را نشان می دهد و حتی محلی که می توان آن کتاب را تهیه نمود عنوان می کند تا در شنونده این ایده را القا کند که گویا او همه آن کتب و آثار را مطالعه نموده است و این کتابها حاوی چنان مسائل نادرستی می باشند که حتی توصیه به خواندن آنها نیز می کند؛ تا خودشان با چشم خود این خطایا را مشاهده نمایند. در واقع با این حرف خود این امر را در شنوندگان خود القا میکند که هیچ چیز جالبی و با ارزشی در درون آن کتابها یافت نمی شود، بروید و خودتان ببینید.س
س-در قدم بعدی مریدان آن راه عرفانی و یا دین و مذهب را مردمی شریف و خوب، اما ساده دل و بی سواد می خواند و با ادعای اینکه توانسته است عده زیادی از این افراد ساده دل را به راه راست راهنمایی کند، آنچرا کاشته است به ثمر می رساند. در این حالت، شنونده از لحاظ روانی، کاملن خلع سلاح میشود و آمادگی پذیرش بی چون و چرای آنچه  می شنود را می یابد.س
س-در این نقطه، مجری ضربه نهایی را وارد می آورد. به این ترتیب که یک نکته صحیح در آثار مورد تخریب پیدا می کند و به عنوان یک متن صحیح به شنوندگان نشان     می دهد و شماره صفحه را نیز می گوید، اما در دنباله سخنرانی خود، مسائلی را مبنی بر متناقض بودن المنتهای اطلاعاتی آن آثار عنوان می کند که در واقع، ساخته و پرداخته خود اوست. در اینجا دیگر نه شماره صفحه را عنوان می کند و نه نام کتاب را ، بلکه فقط یک کتاب در دست دارد. با این شعبده، وی به خیال خود، پوشالی بودن آن دین، مذهب، مسلک و یا رشته عرفانی را اثبات!! نموده است.س

در اینجا یک شنونده عاقل باید از خود سئوال کند، اگر فقط دین و آیین فرد مجری و مجریانی از این دست، صحیح است و دیگر اعتقادات، همه نادرست می باشند و حقیقتی در آنها یافت نمی شود، چرا باید این فرد مجری، پول و وقت و انرژی خود را صرف بی اعتبار نمودن دیگر نحله های فکری بکند؟ اگر چنین شخصی، دست پُری داشت ، چرا نباید به ارائه فضیلت های اعتقادی خود بپردازد؟س
 واقعیت آنست که، کار اصلی این افراد ، از راه بی اعتبار نمودن دیگر اعتقادات ، ایجاد اعتبار برای خود و کسی که به او این کار را رجوع کرده است می باشد.س

تفسیر متن جوابیه استاد
آنچه فوقن ارائه شد آمادگی برای درک تعالیم استاد الهی در این رابطه را تسهیل می کند. لازم به تاکید بر این امر است که استاد الهی خود، بیش هر کس دیگر، از مخالفتها، با خبر بوده است، اما او به سائل و همه کسان دیگری که در زمانهای مابعد، آثار وی را مطالعه می نمایند می آموزد که مخالفان را نباید به عنوان یک دشمن در نظر گرفت، بلکه لازم است با آنها با حلم و حوصله رفتار نمود.س

نکات قابل تامل در جوابیه :س
س "راجع به فرمایشات آقای معظم له، بر او ایرادی نیست زیرا « در آینه هرکس نگرد صورت خویش بیند.» " س
تفسیر:س
از همه کسانیکه به مخالفت با یک جریان فکری برمی خیزند، آنان که برای این کار مزد دریافت می دارند، قابل ترحم تر می باشند، زیرا به هیچ حقیقتی باورمند نیستند و به هیچ اصول اخلاقی پایبند نمی باشند. چون مزدور، فقط در فکر کسب عایدات خود از این رهگذر می باشد و دیگر به صحت و یا عدم صحت آن امر کاری ندارد. او مزد می گیرد تا آسمان و ریسمان را به هم متصل نموده، آن نتیجه دلخواه خود را ، طبق آن فرآیندی که فوقن ارائه شد، بدست آورد و کارفرمای خود را از خویش راضی نگاه دارد.س
اینکه فرد مورد نظر سائل در این سئوال، از کدام دسته بوده است و مخالفت و بدگویی او چه اساسی داشته است، محلی از اِعراب ندارد، زیرا در هر حال هر انسان، دربند و اسیر افکار و اعتقادات خود می باشد. پس اگر بنای این اعتقاد بر بی اعتبار نمودن دیگر افکار و اعتقادات باشد، آینه حقیقت، درون او را همان طور که هست بازتاب می دهد.س 

س "....ولی آیا شما هم خدای نخواسته به حالت سیر قهقرایی هستید که حس انتقامجویی و مقابله به مثل را در قلب خود جای داده اید...."س
تفسیر:س
وضعیت چنین اشخاصی که شامل بند فوق می شوند، واضح است،ِ اما درسی که استاد به ما می دهد آنکه: مقابله به مثل کردن با چنین افرادی که ناشی از حس انتقامجویی      می باشد، باعث کدورت قلب می شود و سالک را بجای پیشرفت، به عقب می راند.س
 باید در نظر داشت که دانشجویان دانشگاه سیرکمال، باید هر لحظه به اموری بیاندیشد که سیرکمال روحی آنها را تسریع می کند، از اینرو مقابله به مثل نکردن، نه از روی ترس است و نه از روی کم سوادی بلکه به علت تمرکز بر روی هرآنچیزی است که پختگی روح را تضمین می کند.س
س"..... و حال اینکه قلب پاکان جای محبت و نورافروزی است نه جای ظلمت و کینه توزی." س
تفسیر:س
پس برای پاک نگاه داشتن قلب و ممانعت از ایجاد صفاتی که ناشی از جهان تیره گیها(ظلمت) است ، باید از ورود و نفوذ حس انتقامجویی و مقابله به مثل با چنین افرادی، جلوگیری به عمل آورد. زیرا قلب یک سالک واقعی که قصد کسب کمال و بازگشت به مبدا خلقت را دارد، باید مانند یک «قصر دل افروز که منزلگه انس است»[1] از غبار تیرگی ها در امان بماند.س
اجرای این توصیه استاد، چندان کار ساده ای نیست و افراد، به هر اندازه که منیت و خودخواهی و غرور قوی تری داشته باشند، کمتر موفق به اجرای این دستور می شوند. برای انجام این مهم و ایجاد نور جای ظلمت در قلب، تنها خواست ما کافی نیست و باید از مبدا خلقت نیز طلب کمک و یاری شود یا بعبارت دیگر، این امر، یک اتصال معنوی را    می طلبد. پس از اجرای چندین باره این دستور و با رعایت دستوراتی دیگر در این رابطه است که صفات جهان نور در او ایجاد شده، تثبیت می شوند و دانشجو به مرور با تابیدن آن نور در قلبش، جزو پاکان محسوب می شود. در مباحث مربوط به دومینانسها، در ارایه علوم تلفیقی، نحوه ایجاد صفات، مورد بررسی علمی قرار خواهند گرفت.س
س" عزیزم مگر فراموش فرموده اید، مکتب ما یکتاپرستی و از خودگذشتگی و طی طریق مرتبه کمال است."س
تفسیر:س
استاد الهی در این قسمت، برای مدلل نمودن آنچه عنوان داشته است، به سائل، مشخصه های این راه را یادآوری می کند. در اینجا تاکید بر یکتاپرستی از آنجهت حائز اهمیت است که بر این امر تاکید می شود ، او می داند ما چه می گوییم و «ملامت گر بی کار»[2] چه می گوید. پس اگر برای او کار می کنیم، مقابله به مثل، محلی از اِعراب ندارد.س
البته باید در نظر داشت که طبق تعلیمات دیگر استاد در رابطه با احقاق حق، گذشت تاجایی امکان پذیر است که برای مثال خطر غیرقابل جبران حیثیتی، و همینطور حق دیگران نیز در بین نباشد، در اینصورت می توان از خودگذشتگی نیز نشان داد و چنین حماقت هایی را به دیده عفو و اغماض نگریست. بدیهی است با در نظرگرفتن مجموع آنچه استاد در این رابطه تعلیم می دهد، مسیرکمال به مرور طی می شود و مرتبه کمال نهایی در دسترس قرار می گیرد.س

س -".... مضافن یکی از شرایط مهم سالکین این راه این است: زشتی زشت خویان هم نیک تلقی نماید، تا صفت بدبینی که سرمایه بدگویی و بدرفتاری است، مانند مرض مسری در او سرایت نکند، چون که بدبین از حق بینی محروم خواهد بود."س
تفسیر:س
در ادامه، استاد به یکی از مهم ترین مواردی اشاره می کند که سالک را در طی طریق کمال یاری می رساند و آن اینکه، با رعایت حد و مرزهایی که خود او در تعالیم دیگر خود ترسیم نموده است، باید از تمرکز بر صفات بد و یا زننده دیگران اجتناب ورزید و در قدمی والاتر، حتی آن اعمال و گفتار نادرست ، به خوبی ترجمه شوند و در ذهن، دلیلی مثبت برای آن، جایگزین شود. برای مثال اگر شخص تند خویی را می بینیم که با دیگران با پرخاش صحبت می کند، می توانیم برای تزکیه خودمان، چنین بیاندیشیم که برای مثال، این فرد حتمن تحت فشار بسیار زیادی قرار دارد و اگر من هم جای او بودم، شاید به مراتب، بدتر از این عمل می کردم . این امر به ما کمک می کند تا به تخطئه ذهنی و زبانی دیگران مبتلا نشویم تا این امر بر رفتار و اعمال ما نیز سرایت نکند و دچار مرض روانی بدبینی نشویم. استاد این امر را مرض مسری می داند، زیرا در واقع از تمرکز ما بر عیوب دیگران، در ما ایجاد می شود. نتیجه بدبینی، محرومیت از حق بینی است زیرا در اکثر موارد ، روند پدیده ها آنطور که ما تصور می کنیم نیست. برای مثال ما نمی دانیم که یک فرد متخاصم، تحت چه شرایطی قرار دارد و این تهاجم و دشمنی وی بر چه اساسی است. اگر با کمک نیروی اراده از شدت بدبینی خود بکاهیم، در مرحله بعد، حقیقت آن جریان مورد نظر، برایمان روشن خواهد شد، زیرا افراد در شرایط متفاوت، اکثرن واکنشهای مختلفی از خود نشان می دهند. در کلامی کوتاه، دانشجوی دانشگاه سیرکمال باید با نیروی اراده و با طلب یاری و مساعدت از مبدا خلقت، جدن از بدبینی اجتناب ورزد.س
س-" ... مخصوصن آنانی که مسئوایت رهنمایی قومی را به عهده دارند، باید بمراتب بیشتر حلیم و صابر باشند، چنانکه حضرت مسیح و سایر مربیان دین با جهال مماشات فرموده اند."س
تفسیر:س
این قسمت از تعالیم استاد، مربوط می شود به کسانی که مقام مرجعیت یافته ، به اشکال مختلف، راهنمایی افرادی را برعهده دارند. در اینجا کلمه «آنان» جمع می باشد و اشاره دارد به همه کسانی که در این موقعیت خاص قرار می گیرند. در نهایت می توان مخالفان این راه را نیز جزو «جهال» در نظر گرفت و با آنان مماشات نمود.س
پایان
..........................................................................
لغات متن:س
[1]یک مصرع از یک بیت غزل حافظ
[2]اشاره به یکی از ابیات غزلیات حافظ
..........................................................................
تفسیر و آنالیز: فرامرز تابش
منبع: کتاب «برهان الحق» ، بخش سئوالات مربوط به مقدمه برهان الحق
:کد مقاله در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان
 jtsdv #hsod fv dö sm,hg

در یوتوب
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر