۰۶ شهریور ۱۴۰۱

جهش کوانتمی روح

نسخه اصلی مقاله در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان.  کلیک کنید 




 فایل صوتی مقاله برای نابینایان در انتهای همین صفحه

 

 

تشریح سیرکمال با کمک ریاضیات

در مورد نوع انسان که باید دوران سیرکمال خود را از سیاره زمین که محیطی است بسیار نا امن، خشن و نسبتن تاریک آغاز کند، طبق آموزش های منحصربفرد استاد الهی، قانون چنین است که، هر روح ملکوتی که از منبع اصلی خلقت بوجود می آید، برای کسب نهائی کمال روحی خود لازم است:


۱ - با یک نیروی محرکه مغناطیسی تکامل یافته زمینی ادغام شود تا بتواند طبق قانون «درک پدیده های متناقض» از تأثیرات رخدادهای مثبت و منفی جهان ماده آگاه شود. این نیروی محرکه، روح بشری نام دارد که از یک طرف مسئول ایجاد جسم فیزیکی انسان و تضمین بقای بیولوژیک آن می باشد و از طرف دیگر مانند یک حریف قدرتمند در مقابل روح ملکوتی قادر است خواسته های حیوانی خود را بروز بدهد و یا حتی آنها را بر دیسیپلین های روح ملکوتی تحمیل کند. تخاصم، مبارزه و در انتها، تعامل و همکاری ثابت و دائمی این دو قطب، مراحل متنوع پروسه و کسب نهایی کمال را تشکیل می دهند.  [سند اول، دوم و سوم]


گرافیک


۲ - روح ملکوتی از بدو خلقت، ملزم به کسب چهل هزار مقام روحی می باشد و برای این منظورحداکثر پنجاه هزار سال زمینی را در اختیار دارد. این بدان مفهوم است که هر انسان موظف است در طول زندگی های

زمینی خود، بطور متوسط  در هر زندگی به چهل مقام روحی دست یابد.

باید در نظر داشت که هر مقام روحی را می توان با واحدهای هر ترم دانشگاه، برای مثال در رشته پزشکی، مقایسه نمود. 


نمایش ریاضی



۳ - طبق همین قوانین خلقتی مربوط به نوع انسان، مجموع هر دو زندگی زمینی باید ۱۰۰ سال بشود. با یک عمل ساده ریاضی درمی یابیم که بطور متوسط هر انسان ۱۰۰۰ زندگی زمینی را در اختیار دارد. هر زندگی زمینی می تواند یک عالم معنوی باشد. عالم هزار و یکمی، عالم کمال است. هر عالم، مجموعه ای از ادراکات معنوی می باشد که ناشی از کسب مقامات روحی ویژه هر سطح است.


نمایش ریاضی


از آنجا که هدف تعیین شده برای این مقاله، بررسی یک رخداد کوانتمی خاص می باشد که در ارتباط با آن چهل هزار مقام روحی قرار دارد، از بررسی فکتهای دیگری که در این روند دخیل می باشند خودداری می شود.

 

مقام روحی

هر انسان که بدنیا می آید بطور طبیعی و نرمال، یک روند خاص زندگی در اجتماع را دنبال می کند که عمده آن را دوران تحصیل در مراکز آکادمیک و یا فراگرفتن یک حرفه خاص، ازدواج و تشکیل خانواده، بچه دار شدن و تربیت بچه ها و برخورد با افراد و قوانین محیط و اجتماعی که در آن زندگی می کند تشکیل می دهد. در هر کدام از این مراحل، یک انسان موظف است یک دستورکار مشخص را دنبال کند. برای مثال در زمینه مسائل خانوادگی باید الویتهای بسیاری را در جهت تأمین فضای مثبت در محیط خانواده و تأمین خواسته های مادی خانواده و الویتهای دیگری را در زمینه برخورد با محیط خارج از خانواده رعایت کند. [سند چهارم]


در دوران قدیم، ادیان و مذاهب، حد و مرزها را برای پیروان خود تعیین می نمودند. در جهان کنونی، یعنی بعد از جنگ جهانی دوم، قوانین اجتماعی وضع شده در کشورهای دمکراتیک که عمیقن متأثر از اعلامیه  حقوق بشر می باشند، به مراتب کامل تر از قوانین دینی ارزیابی می شوند. تنها اشکال در این است که این قوانین، مربوط به مادیات می شوند و از نظر معنویات، چیزی برای ارائه ندارند. با این حال  این قوانین به صراحت حد و مرزهای ارتباطات انسانها با یکدیگر و با محیط اجتماعی را تعریف نموده، تفسیر می کنند. با این حساب، حداقل از نظر قوانین مادی، کسی نمی تواند بگوید که من نمی دانم دستورکار چیست.


رعایت صحیح قوانین تعیین شده درهر کدام از این مراحل، دارای امتیازات روحی زیادی می باشد که مجموعه ای از آنها، روح را یک مقام به پیش می راند. حتی افرادی که ظاهرن اعتقادی به معنویات ندارند، با اجرای قوانین یاد شده، بر اساس وجدانی بیدار، به کسب مقامهای روحی دست می یابند و در موقع مقتضی با معنویات نیز آشنا می شوند. 

در اینجا لازم به توضیح است که برخی اوقات، حتی با یک عمل و اقدام بجا و صحیح، می توان چندین مقام روحی را کسب نمود. گذشته از آن، نه تنها اعمال و رفتار، بلکه حتی افکار و نیات ما نیز می تواند کسب یک یا چند مقام روحی را میسر سازد. در واقع همانطور که گفته شد، می توان مقامات روحی را با واحدهای زیمسترهای درسی دانشگاه مقایسه نمود.



سقوط تا نقطه عطف

با همه این تفسیرات، سوالی که پیش می آید آن است که:

 

" اگر کسی موفق به کسب مقامات روحی در زمان مقرر نشود، نتیجه چه خواهد بود؟ "

 

برای پاسخ دادن به این سوال، ابتدا لازم است مختصرن به مفاهیمی پرداخته شود که در درک این موقعیت موثر واقع می شوند.

 

سیر نزولی

روح یا پتانسیل کوانتمی ملکوتی، مستقیمن از مبدأ هستی، خلقت می شود. از آنجا که این روح، از مبدا خلقت، یعنی جهان روشنائی و خلوص کامل ایجاد شده است و برای کسب کمال خود، لزومن به جهان تیرگی ها سقوط می کند و در این روند، لزومن به روح دیگری که سیرکمال را از فرمیونها و جماد آغاز کرده و در واقع یک سیستم «روح - بدن فیزیکی»، که یک دستگاه کوانتمی - مادی می باشد، ، اتصال می یابد، این پروسه توسط استاد الهی «قوس نزولی» نامیده شده است. دلیل دیگر آنکه، روح در ابتدای راه، کم یا بیش سقوط می کند.

 

نقطه عطف

بدیهی است هر سیر نزولی که یک سیر صعودی را بدنبال دارد، لزومن یک نقطه عطفی را نیز شامل شود. در این مورد ویژه نیز وضع به همین منوال است. این بدان مفهوم است که نزول یک ابر کوانتمی ملکوتی، با اتصال آن با سیستم "بدن فیزیکی - پتانسیل بشری" به پایان نمی رسد. زیرا این خودیت واقعی، بر اثر بی تجربگی، در یک و یا چندین زندگی زمینی اولیه خود، بر اثر ضعف در مهار خواسته ها و امیال روح بشری که به شکل نیرویی به نام نفس[1] اماره بروز می کنند، و در نتیجۀ ایجاد کدهای منفی در سیستم کارما که  ناشی از پیروی از آن نفس می باشند، یک یا چندین مرحله سقوط می‌کند. تن دادن پتانسیل ملکوتی یک خودیت حقیقی به خواسته‌های نامشروع پتانسیل بشری، آن را ضعیف می نماید و از قدرت موضعی آن می کاهد. استفاده از داروهای روانگردان و مواد مخدر و زندگی سکسوالیته بی بند و بار، خارج از عرف، بهداشت و دستورات ازلی متناسب با خلقت نوع انسان، از مواردی می باشند که بشدت باعث تضعیف روح ملکوتی می‌شوند. این امر ابتدا، به منطقه روان بشدت آسیب می رساند.

 

پروسه سقوط یک خودیت واقعی و یا واضح تر بگوییم، یک انسان، لزومن در نقطه‌ای به وضعیتی بسیار نگران‌کننده و انتقادآمیز می‌رسد که دخالت نیروهای معنوی شاهد، که تمامی ماجرا را در نظر داشته و از طرف مبدا خلقت مجاز به دخالت در امور معنوی انسانها  می باشند، تحت شرایطی خاص، الزامی غیرقابل اجتناب خواهد بود.

نیروهای یاد شده فوق که عمومن از گروه ناجیان می باشند، در ادیان و فرقه های مختلف، با عناوین گوناگون نامیده می‌شوند، ولی در اصل، دارای مقامهای روحی مشخص و از پیش تعیین شده‌ای هستند.


 نقطه یاد شده فوق را نقطه عطف می نامیم. این نقطه دقیقن جایی است که یک انسان، پس از یک یا چندین زندگی زمینی که با بطالت و بدتر از آن، در شرارت گذشته، و نتیجتن این شخص را به پائین ترین حد سقوط رسانده است، با کمک نامحسوس و گاهی محسوس معنوی، تصمیم جدی به تغییر رویه در زندگی خود   می گیرد و از امکانات معنوی جدیدی که در اختیارش گذاشته شده است بهترین بهره را برای جبران عقب ماندگی ها و همینطور پیشرفت در امر سیرکمال روحی می برد.

یکی از مهم‌ترین امکانات معنوی که در این وضعیت در اختیار این افراد قرار می‌گیرد آن است که شخص مورد بحث را با یک راه صحیح معنوی آشنا ساخته، عشق و میل اولیه لازم برای حرکت را در او ایجاد می‌نمایند.

مبلغان مسیحی، بدرستی معتقدند که گناهان کسانی که دین مسیح را می‌پذیرند، بخشیده می‌شود[2]. در این ارتباط باید بیاد داشت که آن مبدا خلقت، همه موجودات را یکسان  دوست  داشته، مورد  تشویق  و عنایت  قرار می دهد. بنابر این، این امر به همه اشخاصی قابل بسط است که وارد یکی از ادیان و یا فرقه های اصیل و حقیقی معنوی می شوند و در جهت صحیح به کوشش می پردازند. این بدان معناست که این امر مهم و تعیین‌کننده، یعنی مسکوت گذاشتن پرونده‌های معنوی که همان اطلاعات سیستم کارما می باشد، و یا بخشش گناهان، به هیچوجه، امتیاز ویژه یک دین و یا آیین خاص نیست، بلکه در هر زندگی جدید، در اختیار همگان قرار می‌گیرد. [سند پنجم]

نقطه عطف، برای هر شخص، در جایی متفاوت از دیگران، بر روی قوس یا منحنی نزولی قرار دارد. برای برخی، پس از یک زندگی زمینی و برای برخی پس از صدها زندگی زمینی.



تغییرات اساسی در ایجاد نقطه عطف

با زبانی ساده تر، سقوط یک انسان، به علت آن است که او حتی در شرایط یاد شده فوق نیزموفق به کسب مقامات روحی در زمانهای تعیین شده نشده است. درست مانند دانشجوئی که واحدهای درسی را پاس نمی کند و بعد از مدتی چنان عقب    می ماند که خطر اخراج از دانشگاه او را تهدید می کند.

در چنین وضعیت بحرانی که ایجاد نقطه عطف را ایجاب می کند، معمولن آن روح عقب مانده از برنامه تعیین شده را، با قرار دادن در زندگی های زمینی بسیار سخت و ناگوار، تحت فشار قرار می دهند. نوع، مقدار و مدت زمان این فشارها، بستگی تام به زمان باقی مانده از مهلت سیرکمال از یک سو و واحدهای پاس نشده (مقامهای روحی کسب نشده) از سوی دیگر دارد.

برخی از این فشارها عبارتند از:

- ایجاد نقص عضوهای سبک تا بسیار پیچیده

- ابتلا به انواع بیماری های لاعلاج

- دچار شدن به فقر شدید و محیط زندگی خشن

- ابتلا به بیماری های روانی و در صورت لزوم همراه با تحقیر اجتماعی

 اتصال روح آن انسان به روح حیوانات، گیاهان و حتی جمادات، در صورت بغرنج بودن وضعیت

و صدها مورد دیگر که در مقایسه با یک زندگی نرمال، غیر طبیعی محسوب می شوند.

 

در این ارتباط و با برخورد با چنین افرادی باید بیاد داشته باشیم که:

" این روحهای قدیمی، در حال گذار از نقطه عطف به مرحله سیرصعودی می باشند. بنابراین، نه تنها نباید چنین افرادی را کوچک شمرد، بلکه باید به شجاعت آنها در طی این مقطع کشنده، آفرین گفت و آنها را ستود. از آن گذشته، بعد از طی این مسیر، تغییراتی که در روح این افراد ایجاد می شود، آنها را در جایگاهی بسیار رفیع تر از سابق می نشاند. برخی از این افراد حتی دیگر لازم نیست به زمین باز گردند و اجازه می یابند تا در برزخ، برنامه سیرکمال خود را ادامه داده به انتها برسانند."

 


هموار نمودن مسیر

اگر یک روح (یک انسان) به هردلیلی به نقطه سقوط مطلق و مرحله بحران برسد، به تصمیم افراد صلاحیتدار معنوی که خود کمابیش یا مراحل مشابه ای را با موفقیت پشت سر نهاده و یا از مقامات ثابت معنوی می باشند، تحت فشارهای یاد شده قرار می گیرند. تا آنجا که من خبر دارم، این فشارها همیشه جواب داده، اثرات لازم را در ارواح عقب مانده برجای نهاده و نتیجه همیشه موفقیت آمیز بوده است.


استاد الهی در یکی از سخنان خود می گویند، من راه را برای کسب کمال هموار نموده ام [3] . در طول تاریخ، یکی از معضلاتی که یک روح عقب مانده، همواره بدان دچار می شده است، نه تنها فشارهای یاد شده فوق، بلکه تنبیه ناشی از همان عقب ماندگی های روحی که اعمال نادرست را ایجاب می نمود، بوده است. حذف مقوله «تنبیه» یکی از اقدامات چشمگیری است که راه را برای ارواح عقب مانده برای کسب کمال، ممکن         می سازد. [سند ششم]

یکی دیگر از اقداماتی که راه را برای کسب کمال هموار می کند،  سیستمی از حسابرسی می باشد که استاد الهی آن را «حساب آنی به آنی» نام داده اند. در این سیستم، کوچکترین عمل مغایر با دستورکار صحیح، بسرعت حسابرسی شده، مطابق آن، ضربه ای اکثرن سبک  به شخص وارد می آید، تا از انبار شدن کدهای منفی ناشی از این اعمال و افکار و نیات منفی، جلوگیری شود. این پروسه به شخص کمک می کند، از نقطه بحران دور بماند و آن فشارهایی که فوقن شرح آن رفت ایجاد نشوند. البته این امتیاز به هرکسی تعلق نمی گیرد. برای کسب این امتیاز، لازم است روح به حد مشخصی از پیشرفت رسیده  و یا در یک راه حقیقی معنوی مشغول باشد.


          "در طول تاریخ، فقدان دانش در مورد آنچه گفته شد، یکی از دلایل اصلی برای رد وجود خدا بوده است. زیرا مشاهده تناقضات در جوامع بشری، این فکر را ایجاد نموده است که اگر خدا وجود دارد، پس اینهمه فقر و فلاکت برای چیست؟ "

ضمنن این همان سوال یک میلیون دلاری می باشد که ادیان بدان پاسخ صحیح و منطقی نداده اند.

 


انتهای تاریکی، تششعات سحر

زمانی که موعد آن فشارهای جسمی و روحی ناشی از عدم کسب مقامات روحی بسر می آید، معمولن عمر زمینی آن انسان نیز به اتمام می رسد و بدن فیزیکی خود را ترک خواهد نمود. در این وضعیت، هیچ گروه پزشکی در هیچ بیمارستان مجهزی و با هیچ دارویی قادر نخواهد بود که این شخص را در قید حیات نگاه دارد.


               "خطای دید انسانها در این است که برای آن شخص عزاداری می کنند و حسرت می خورند که چرا پزشکان موفق به زنده نگاه داشتن وی نشده اند، حال آنکه واقعیت آن است که آن شخص، تازه زنده شده است، آنهم در یک فضای بسیار مناسب و دوست داشتنی. "

 


جهش کوانتمی روح

روحی که دوران گذار از نقطه عطف به سیرصعودی را با موفقیت پشت سر نهاده است، درست در لحظه جدا شدن از بدن فیزیکی، یا از دید انسانها، مرگ بیولوژیک، با یک صحنه بی نهایت زیبا و وصف ناشدنی روبرو می شود. او در این لحظه، تشعشع نور زیادی را که از «ذره الهی» درون خودیت خود ساطع است تجربه نموده  و حالتی مانند اشراق و از خودبیخود شدن را لمس می کند. این نور اضافی در واقع به علت جبران عقب ماندگیهایی می باشد که باعث شده است تا آن ذره الهی مطابق با پیشرفتی که حاصل آمده، از گرد و غبار ناشی از آن عقب ماندگی پاک شود. با تابیدن این نور، همه دردهای ناشی از پروسه فشار در آن زندگی سخت زمینی، به کدهای ویژه مثبت تبدیل شده و در درون بانک اطلاعاتی خودیت ثبت می شود. درست مانند لحظه تابیدن نور از درون لنز یک دوربین عکاسی بر روی پرده حساس و شکل گرفتن طرح.


این روند، روح را از نقطه A به نقطه بالاتر B سوق می دهد. در واقع آنچه رخ داده است یک جهش کوانتمی روحی می باشد که برای آن خودیت، یک حادثه مقدس محسوب می شود. اما این هنوز پایان کار نیست. در زمانی که روح همه مسیر صعودی خود را طی کند و به انتهای برنامه سیرکمالی خود برسد، در نقطه ای خاص، درست در مرز مابین جهان علیت و جهان کمالی ها، در انتظار ایجاد یک کرمچاله کوانتمی می ماند تا او را از این، به آن جهان انتقال دهد. آن لحظه گذار و عبور به آن جهان، لذتی به مراتب بیشتر و رفیع تر از آنچه در مورد جهش کوانتمی روح تشریح شد دارد که وصف آن با زبانهای مورد استفاده نوع انسان غیر ممکن است. .... چون زبانهای بنی آدم همه        در پی نان است و آب و دمدمه


با قدردانی از صبر و تحمل شما در مطالعه این مقاله

 

 


 


30.08.2022

این سوال در ارتباط با مقاله حاضر مطرح شده است.


با درود و ......

مقاله جهش کوانتمی روح را چند بار مطالعه کردم. باید بگویم این مقاله انصافاٌ معضلات فکری زیادی را در ارتباط با وجود تناقضات مابین انسانها حل کرده است، اما سوال من این است که اگر همه این درد و رنجها، نتیجه اعمال خود افراد است و در نهایت به نفع آنهاست، زیرا آن رنج و دردها یک جهش کوانتمی را دربر دارد، پس چرا به ما توصیه می شود که به دیگران کمک کنیم و تا آنجا که می توانیم از درد و رنج آنها بکاهیم؟ آیا این دو مسئله با هم در تضاد نیستند؟ با تشکر از وقتی که برای پاسخ دادن به اشکالات ما می گذارید.



پاسخ

با درود

قبل از هرچیز لازم است از ارسال این سوال، از شما تشکر کنم، زیرا به مسئله بسیار مهمی اشاره نموده اید که ممکن است ذهن بسیاری را درگیر خود کرده باشد. گرچه قبلن هم در پاسخ به سوالاتی مشابه به این امر پرداخته ام، اما تکرار آن خالی از فایده نیست.

این مطلب شما را می توان حداقل از سه زاویه مختلف مورد بررسی قرار داد:

 

۱- از دیدگاه مبدا خلقت

ایجاد فشارهای یاد شده در مقاله «جهش کوانتمی» از روی کینه کشی و تقاص و یا گوشمالی دادن افراد مخرب و عقب مانده نیست. سیستم قضائی کائنات، بر لزوم کمک به چنین افرادی تأکید دارد، زیرا هدف، اصلاح چنین اشخاصی از طریق ایجاد «جهش کوانتمی» در روح آنهاست تا مجددن به روند طبیعی سیرکمالی خود بازگردند و در زمان تعیین شده، با اتمام این پروسه طولانی، به مبداٌ اصلی خود انتقال داده شوند.

 

۲- از دیدگاه آنچه به یک فرد نیکوکار مربوط است

یک فرد نیکوکار با اعمال و افکار بشردوستانه خود، از یک طرف از تجمع کدهای منفی در «سیستم کارمای» «خودیت» خود جلوگیری می کند و از طرف دیگر، برخی کدهای منفی درون این سیستم را هم خنثی می کند. زیرا طبق تعالیم استاد الهی:

        "اعمال، افکار و نیتهای نیک، از ده برابر تا صدها برابر تولید کدهای مثبت در روح می نمایند و این در حالی است که یک عمل منفی و مخرب، تنها یک برابر، یعنی به اندازه خودش و نه بیشتر، کد منفی ایجاد می کند[1].

 

۳- از نظر آن شخصی که در فشار قرار دارد

من این افراد را به دو دسته تقسیم می کنم، گرچه مسئله، قدری پیچیده تر از این مقدار است.


دسته اول:

کسانی هستند که همراه با ایجاد آن فشارها، رفع فشار در مقطعی خاص از همان زندگی زمینی، برای آنها در نظر گرفته شده است. برای مثال نوزادانی را می بینیم که دچار فلج مادرزادی هستند اما در سنین بالاتر این مشکل رفع می شود و شخص می تواند راه برود. در این ارتباط، افراد نیکوکار زیادی دست اندرکار هستند و برای مثال، کمک مالی می کنند. امری که به ویژه در میان آمریکائیها بشدت رواج دارد و برخی اوقات خیلی بیش از آنچه برای اقدامات پزشکی لازم است پول جمع آوری می شود.


دسته دوم:

افرادی هستند که عقب ماندگی روحی در آنها چنان شدید است که برخی اوقات نه تنها در یک زندگی بلکه در دو و یا چند زندگی باید آن فشارهای کذائی را تحمل کنند تا روند پاکسازی کدهای منفی به دقت انجام شود و از «ذره الهی» غبارزدائی لازم به عمل آید.

در مورد این افراد، هیچ کس، مگر مقامات شامخ معنوی، برای مثال یک مظهرالله، نمی تواند کاری انجام دهد تا آن دوران بسر آید. صرفنظر از برخی استثنائات، در چنین اموری، معمولن مقامات معنوی یاد شده، دخالت نمی کنند، چون می دانند که این روند به سود خود آن شخص تحت فشار است.


بنابر آنچه مختصرن توضیح داده شد، برای ما انسانها ضروری می باشد که با در نظر گرفتن الویت ها، آنچه در توان داریم برای دفع ضرر و رفع مشکلات دیگران بکوشیم. این امر همانطور که توضیح داده شد، به نفع خود ما می باشد. درست به همین دلیل است که عرفای درجه اول قدیمی، به پیروانشان خدمت به خلق را تجویز می نمودند.

 

ن[1] نقل به مضمون

 

فایل صوتی مقاله برای  نابینایان




تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش                                


                                                                           


  کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان:

Üia ö,hkjld v,p   


 

اسناد و زیرنویس ها:

زیرنویس ها

N[1]Nafs

[2] البته فقط در بدو ورود به آن دین این امر معتبر است، زیرا در غیر اینصورت عکس العمل و سیستم کارما بیهود می بود.

[3] نقل به مضمون


اسناد

  [سند اول، دوم و سوم] مقالات مربوط به روح بشری، روح ملکوتی و تشکیل خودیت واقعی در سایت پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، در بخش «علوم تلفیقی».

[سند چهارم] رجوع شود به مقاله «قدمهای اولیه در سیرکمال روحی» و همینطور مقاله «وظیفه انسان در زندگی های زمینی».

[سند پنجم] گفتار ۷۰۶ آثارالحق جلد اول

[سند ششم] رجوع شود به مقاله «استاد نورعلی الهی- قسمت هفتم(متمم)»