۱۵ آذر ۱۳۹۸

مراحل پیشرفت روح

(مقاله صوتی در انتهای صفحه)

مقدمه 
مقاله حاضر در واقع تلفیقی می باشد از دو مقاله «قدمهای اولیه در سیرکمال» و «اهل حق از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» به همراه توضیحات تکمیلی. دلیل پرداختن مجدد به این مسائل آنست که با دریافت سئوالاتی از خوانندگان در مورد ارتباط درجه پیشرفت روح با چهار مرحله دین، به این واقعیت پی بردم که هنوز گوشه هایی از این امر در تاریکی قرار دارند که برای بسیاری از علاقمندان روشن نشده اند. از اینرو سعی می کنم این ابهامات را تا آنجا که ممکن باشد به زبانی ساده و قابل فهم برای همه، تفسیر نموده، توضیح دهم. بدیهی است به پرسش های شما نیز در حد فهم خود پاسخ خواهم داد.س
قبل از آنکه به مراحل دین بپردازیم، لازم است تعریفی برای دین ارائه دهیم و روشن سازیم که نظر ما در مورد این مقوله در دانشگاه سیرکمال چیست.س

دین
استاد الهی یک تعریف کوتاه و مفید برای این مفهوم، ارائه می دهد. س
س "گردآمدن افراد برای رسیدن به خدا"س
به همین سادگی. مسلمن هر دین باید مسئولی نیز داشته باشد که بتواند اولین پله، یا شریعت را بنیان نهد و در اختیار مریدان آن دین قرار دهد. به این مسئول می گویند «پیامبر». در هر دین راستین، به مرور افرادی می آیند و مراحل بعدی را برای پیروان آن دین، روشن می سازند. به زبان ساده به این افراد می گویند«عارف» که اکثرن از خلقتهای خاص   می باشند. س
هر دین، مسئولیت افراد ویژه ای از بشر را برعهده می گیرد. به قول عیسی مسیح: س
س " من بره های خود را می شناسم و آنها نیز مرا می شناسند و بسویم خواهند آمد." س
این امر به وضوح تاکیدی است بر آنکه، انسانهای دیگری وجود دارند که به مسئولین دیگری سپرده شده اند. بنابر این، هر دینی در جای خود صحیح است و کار خود را انجام  می دهد. س

جایگاه دین در دانشگاه سیرکمال
استاد الهی بر این امر تصریح دارد که: س
س "ما حتی بت پرست را هم رد نمی کنیم، زیرا او آنقدر احمق نیست که نداند، آن چوبی که خودش تراشیده، نمی تواند خدا باشد، پس او را رابط قرار می دهد میان خودش و خدا."س   
فعلن از بحث مربوط به جایز بودن و یا نبودن ایجاد واسطه میان خدا و افراد، صرف نظر می شود، زیرا این امر نیز مربوط به درجه پیشرفت روح می باشد. از این جهت در جای خود صحیح است.س
در دانشگاه سیرکمال بر اساس آموزش های استاد الهی، هیچ دین، مذهب، مسلک، آئین و مرامی تخطئه و ترد نمی شود . ضمنن هدف ما این نیست که مریدان ادیان و مسلکهای دیگر، از ایمان خود دست شسته، به این دانشگاه بپیوندند، زیرا دانشگاه سیرکمال نه تنها نافی هیچ فکر و عقیده ای نیست، بلکه مانند یک چتر اطلاعاتی، پاسخگوی سوالات     بی پاسخ همه نِحله های فکری، حتی آتئیست ها نیز می باشد. بنابراین، ما نه تنها در تضاد با هیچ روش عقیدتی و فکری نمی باشیم، بلکه همانطور که گفته شد، هر نوع تفکر و عقیده ای را در جای خود صحیح و محترم می دانیم. این روش فکری، اگر میان مریدان راه های مختلف جا افتد و نهادینه شود، جنگ ادیان و مذاهب پایان خواهد یافت، زیرا هر دین و آئین و مسلک برحقی، درخواهد یافت که در جای خود صحیح است و هر مریدی نیز خواهد پذیرفت که از طریق آن مسلک، آئین یا دین حقیقی، به انتهای مسیر خواهد رسید. پس لزومی ندارد که خود را برتر از دیگران و دین خود را تنها راه نجات بداند و در صدد تخطئه دیگر نِحله های فکری برآید. من معتقدم، مردم جهان با فراگیری آموزشهای استاد الهی، در آینده به این امر مهم دست خواهند یافت.س
یک نکته مهم در این ارتباط آنکه، انشعاب در دین، مذهب و مسلک را من شخصن امری کاملن طبیعی می دانم. آنچه برای مریدان هر دین و آئینی لازم است، صداقت در انجام دستورات آن نِحله عقیدتی می باشد. استاد در این رابطه در یکی از بندهای اصول عقاید خود چنین اظهار می دارد:س
....
بعد از آن هر مذهبی کردی قبول                آنکه نبود برخلاف این اصول
هست جایز لیک شرطش این بدان               با عقیده کن عمل زاحکام آن
نورعلی تحقیق کرد و یافت این                 جوهر ادیان باشد وز یقین
برای کسب اطلاع از تفسیر این ابیات، به مقاله «اصول عقاید» مراجعه نمایید.س

مقدمه ای بر مرحله شریعت
مقدمتن باید دانست، وقتی از شریعت صحبت می شود، در واقع منظور، دو مقوله متفاوت، ولی مرتبط با یکدیگر می باشد. این دو مطلب عبارتند از:س
س ۱- قوانین اساسی و پایه ای، یا همان ده فرمان موسی. مطالبی مانند: خدا را به وحدانیت بشناس و با او راز و نیاز کن، دزدی نکن، به ناموس مردم چشم بد نداشته باش، احترام پدر و مادر را نگه دار و غیره.س
س ۲- مناسک و ریتوالهای دینی، مذهبی، مسلکی و عقیدتی. برای مثال در دین اسلام، نماز خواندن جزو مناسک محسوب می شود، حال آنکه در دو مذهب شیعه و سنی، این امر به دو شیوه متفاوت صورت می گیرد. یا سینه زنی و زنجیرزنی، یک نوع ریتوال است که در مذهب شیعه رواج دارد و سنیها آن را از اساس رد می کنند. همینطور مسائلی مانند حج و روزه که نوعی مناسک دینی و مذهبی محسوب می شوند.س
هر پژوهشگر بی طرف، به سهولت درمی یابد که ریتوالها و مناسک، در رده های مختلف، با یکدیگر یکسان نیستند و در مذاهب و مسلکهای مختلف، متفاوت می باشند. از این رو، در مراحل چهارگانه، مراسم عبادی با تفاوتات گاه فاحشی به انجام می رسند که یک امر عادی است. بنابراین آنچه استاد الهی درباره انجام شریعت در همه مراحل بالاتر گفته اند، مربوط می شود به قوانین پایه ای آن، آنطور که در بند یک، فوقن آمد. با زبان ساده، امری مانند پرهیز از دروغ، که تنها یکی از همان ده فرمان کذایی می باشد، نه تنها در مرحله شریعت، بلکه تا انتهای مرحله حقیقت و کسب کمال نهایی، لازم الاجراست. و یا مسئله بسیار مهم دیگری چون راز و نیاز با خدا که در مرحله شریعت در دین اسلام بصورت نماز انجام می گیرد، در مرحله طریقت اغلب به صورت ذکر با ادوات موسیقی چون، دف و نی و تار یا تنبور و سه تار درمیآید و در مرحله حقیقت از همه اکسیونهای فیزیکی، گذشته، حالت قلبی بخود می گیرد، بدون آنکه کلامی بر زبان جاری شود. اثرات چنین عبادتی در این مرحله، همه اعمال و افکار و رفتار آن شخص را تحت الشعاع قرار می دهد. بنابراین، اصل مطلب، عبادت است که در مراحل مختلف به اشکال مختلف اجرا می شود.س
در این میان، در هر مرحله بالاتر، قوانین انضباطی بیشتری برآن ده فرمان ساده افزوده می شود، زیرا روح، قوی تر شده و آمادگی انجام دیسیپلین های محکم تری را برای کسب کمال دارد. برای مثال دزدی را می توان در مرحله شریعت با یک کلاه شرعی، تبدیل به حلال کرد، کاری که به وسعت، بارها به انجام رسیده و می رسد. اما در مرحله حقیقت، حتی استفاده خصوصی از خودکار و کاغذ اداره یا سازمانی که سالک در آن کار می کند، نوعی دزدی محسوب می شود. س

با این اوصاف، فکر می کنم توانسته باشم این امر مهم را روشن کنم که منظور از شریعت، در واقع قوانینی می باشد که در قدمهای اول، همه ابنای بشر باید به آن عمل نمایند تا روح در ابتدا، با انجام تعبدی مسائلی چون دروغ نگفتن، دزدی نکردن، خدای ناشناس و نادیده ای را پذیرفتن و دیگر قوانین شرعی، در انتهای این مرحله، به درجه ای از پیشرفت برسد که بتواند وارد مرحله بعد شود. ضمنن تمام قوانین ازدواج و ارتباطات زناشویی و غیره نیز جزو فروعات هر دین می باشند که برای پیروان آن دین در نظر گرفته شده اند. برای مثال، مناسک و آداب ازدواج در اسلام، مسیحیت، یهودیت، هندو، دین زرتشت و دیگر ادیان با یکدیگر کاملن متفاوت است. س
با این مقدمه که بخشی از آن، درواقع در پاسخ به سوال یکی از خوانندگان مقالات ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، ارائه شده است و در بخش پاسخ به سوالات نیز انتشار یافته، می توانیم مراحل چهارگانه دین را بررسی نموده، ارتباط آن را با پیشرفت روح توضیح دهیم.س

س" .......شریعت راه را نشان می دهد، (در مرحله) طریقت راه را می پیماید، (در مرحله) معرفت تکلیفش را می فهمد که چه می خواهد، (در مرحله) حقیقت آن چیزی را      که می خواست یافت." (استاد الهی-آثارالحق ۱- گفتار۵۴۳) س    

مرحله شریعت
هر دین حقیقی شامل مراحل، شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت است. این مراحل در واقع مطابق با مراحل پیشرفت روحی می باشند. س
اساس شریعت در ادیان ابراهیمی در واقع همان ده فرمان موسی(ع) می باشد. عیسی(ع) همان ده فرمان را به عنوان اصول شریعت دین خود پذیرفت، اما با سختگیری و شدتی بیشتر. برای مثال او گفت اگر موسی عمل زنا را حرام می داند، من فکر کردن در آن مورد (زنای فکری) را نیز حرام می دانم (سند 1) . در اسلام شدت عمل در این مورد بالا گرفت تا جایی که در برخی از کشورهای اسلامی، از جمله در ایران (در سالهای اخیر) و ندرتن در عربستان، مواردی از بریدن دست به علت دزدی، سنگسار به علت زنا و مواردی مشابه به وقوع پیوسته و در مطبوعات همان کشورها نیز به نظر عموم رسیده است. س
در هر سه دین ابراهیمی، بخصوص در یهودیت و اسلام، به آن ده فرمان ساده موسی، صدها تبصره افزوده شده است. حال آنکه در ادیان غیر ابراهیمی، برای مثال در دین زرتشت، همه قوانین شریعت در سه اصلِ گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک خلاصه می شود. البته باید توجه داشت در اینجا بحث بر سر ریتوالها و مناسک مذهبی نیست، زیرا هرکدام از مذاهبِ ادیان مختلف، چه ابراهیمی و چه غیر ابراهیمی، برای خود، دارای آدابی متفاوت از دیگر مذاهب، حتی در همان دین می باشند. برای مثال، تفاوت در نحوه اجرای نماز، گرفتن وضو و تعداد رکعات نماز در دو مذهب شیعه و سنی، یا اختلافات ریتوالی مابین کاتولیک و پروتستان. از نظر اجرای مناسک، مابین مذاهب برخاسته از دین هندو نیز تفاوتات بیشماری قابل رویت است که در واقع همخوانی چندانی با اصول اولیه آن دین ندارند.س 
در هر حال در مرحله شریعت در هر دین، شخص باید بطور تعبدی و بی چون و چرا، احکام را بپذیرد و انجام دهد. برای مثال یک کاتولیک که دوران اولیه یا همان شریعت را می گذراند نمی تواند مراسم عشاء ربانی را رد کند و آنرا بجای نیاورد، زیرا این امر جزو هفت آئین مقدس است. یا یک بانوی مسلمان، که با اراده و به تصمیم شخصی خودش و بدون اجبار، دین اسلام را پذیرفته است، نمی تواند بگوید من نماز را با لاک ناخن می خوانم. زیرا در این مرحله، اجرای آن شریعت بدون اگر و اما و بحث می باشد.س 

به محض آنکه برای یک فرد مسلمان افکاری پیش آید مبنی بر اینکه " چرا باید با زبانی خاص با خدا سخن بگویم" یا اینکه " چرا باید در جهتی خاص ایستاده، با او گفتگو کنم" و یا " چرا نباید بتوانم با لاک ناخن نیز با او گفتگو کنم" می توان ادعا نمود که وی مرحله شریعت را پشت سرنهاده و یا در حال آماده شدن برای ورود به مرحله بعد، یعنی طریقت می باشد. در شریعت اسلام در هر دو مذهب اصلی این دین، یعنی شیعه و سنتی، معمولن افرادی را که چنین افکاری را ابراز می نمایند، تکفیر نموده، آنها را از دین خارج می دانند. در صورتی که، همانطور که گفته شد، این افراد از دین خارج نشده اند بلکه مرحله شریعت خود را طی نموده اند. س
گذراندن این دوره، بستگی به عوامل زیادی دارد که مهمترین آن، صداقت با آن دین یا مذهب است و اینکه آن احکام را از روی ایمان به انجام برساند. گاهی ممکن است مرحله شریعت، چندین زندگی زمینی بطول انجامد. عبادات این مرحله همگی جسمانی است.س
طی مسیر در این مرحله، شخص را:س
س ".....فقط از اعمال زشت و ناپسند باز می دارد....." (استاد الهی- برهان الحق-صفحه ۱۳۹)س

عرفان
از آنجا که طلوع عرفان از مرحله طریقت آغاز می شود، لازم است بطور مختصر عرفان توضیح داده شود، زیرا به نظر می رسد این مفهوم هنوز برای عده زیادی تفهیم نشده است.س
در مقاله «اهل حق از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» هر دو نوع عرفان نظری و عرفان عملی، مورد بررسی قرار گرفته است. در اینجا فقط به تعریفی گذرا از این دو مقوله بسنده  می شود.س
عرفان بطور کلی، گذشتن از لفظ و پرداختن به معنی می باشد. یعنی به مرور، کلاه شرعی رنگ می بازد و اشخاص، بیشتر به مفهوم قوانین اولیه دینی جلب می شوند. برای مثال این امر به مرور در روح آنها جلوه گر می شود که در هر جهتی و به هر زبانی می توانند با خدا گفتگو و راز و نیاز نمایند. این افراد در این وضعیت کنونی فکری، از این بابت خود را گناهکار احساس نمی نمایند.س
و اما عرفان نظری، بدین مفهوم است که تاکید، بیشتر بر روی گفتگو در مورد مسائل عرفانی می باشد. مانند خواندن اشعار عرفا یا تکرار تکیه کلامها و داستانهای عرفانی. برای مثال بر این بیت شعر سعدی مانور زیادی می شود که می گوید: س
س « به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل      و گر مراد نیابم به قدر وسع خود بکوشم» س
و این در حالی است که، شخص راوی، خودش، به مفاد این بیت شعر مورد تاکید، اقدام ننموده، دست به عملی مثبت در این راستا نزده است.س
مورد دیگر آنکه، شخص علاقمند می شود، یک ساز عرفانی را بنوازد. حال آنکه در عرفان عملی، اشخاص پخته، از اراده خود برای عمل به ایمان استفاده می نمایند.  مانند ماریا ترزا  که می رود و بدون هیچ چشمداشتی و آنطور که گفته می شود، بدون آنکه حتی قصد جلب هندوها به مسیحیت را داشته باشد به آن افراد، سواد می آموزد و در این راه، حتی مورد حمله هم کیشان خود نیز قرار می گیرد.س
گرچه در ادیان مختلف از جمله در دین هندو، در کتاب بهاگاواد گیتا، عرفان عملی، اینجا و آنجا تشریح شده است، با این حال تا زمانی که استاد الهی، عرفان عملی را تشریح و دسته بندی ننموده بود، بطور مشخص و قابل فهم، کمتر کسی می دانست که منظور واضح، بی پیرایه و روشن از عرفان عملی چیست. استاد الهی با تعیین وظائف انسان، سالکان و جویندگان حقیقت را از سردرگمی درآورد و بسادگی عرفان عملی را ترسیم نمود. یکی از مهم ترین اِلِمنتهای عرفان عملی را وی اجرای دقیق و تمام و کمال احکامِ  نه تنها حقوق بشر، بلکه حقوق حیوانات، گیاهان و حتی جمادات می داند. س
یک روایت دست اول در ارتباط با رعایت حقوق حتی جمادات و اشیاء ، به ما چنین می گوید:س
س" روزی خدمتکار استاد، بعد از ورود او به منزل، پالتو و یا کت ایشان را گرفته و بر روی یک چوب جارختی که گویا یک دست لباس دیگر بر روی آن آویزان بوده،      می آویزد. این حادثه به ظاهر ساده و روزمره، اعتراض پدرانه استاد را به خدمتکارش در پی دارد. او به سادگی به آن خدمتکار، و امروز نیز به ما، می آموزد که حتی این جارختی نیز دارای حقوق خود می باشد و نباید بیش از حد بر روی آن بار نهاد ."س
رعایت حقوق دیگران و اخلاقیات، در آموزش های استاد الهی در اولویت قرار دارند. او معتقد است، با عمل به آنچه فوقن گفته شد، روح به کسب کمال خود نائل خواهد آمد.س

مرحله طریقت
پس از آنکه مرحله شریعت، روحن به اتمام رسید و جوهر آن در روح حل شد، برای شخص، افکار و سئوالاتی پیش میاید که قبلن با آن آشنا نبوده است. کلن چنین فردی، آنچه از دستورات شریعت برایش تعیین شده را کافی نمی بیند و همیشه بدنبال پاسخی برای سئوالات جدیدی است که در ذهنش نقش می بندد. گویی دیگر نمی تواند احکام را بطور جبری بپذیرد و برای آنها دلیل می خواهد. این نقطه، شروع مرحله ای از پیشرفت روح است که آن را مرحله طریقت می نامند. در این مرحله، گذشته از آنکه شخص، به اصول اولیه ای که آموخته است (برای مثال همان ده فرمان) پایبند است، برای ارتباط با خدا، از قیود عبادات جسمانی، کمی رسته و بطور عمیق تری معنویات را درک می کند. ارتباط با خدا در این مرحله، بیشتر با ساز و اذکار عرفانی می باشد، چیزی که در مرحله قبل، حتی گناه نیز محسوب می شود. تاثیر این مرحله آنکه:س
س "......عامل را وارسته از علایق دنیوی، و دور از هوی و هوس شهوانی، و وسوسه نفسانی می نماید. ...." (استاد الهی- برهان الحق-صفحه ۱۴۰)س
عبور از این مرحله نیز در گرو عواملی چون صداقت و انجام عمل به نیت خداست. این مرحله نیز ممکن است چندین زندگی زمینی بطول انجامد.س

مرحله معرفت
این مرحله را می توان طلوع مرحله حقیقت دانست. من شخصن معتقدم، همانطور که مرحله شریعت و طریقت ویژگی های مشترک زیادی دارند، مرحله معرفت و حقیقت نیز دارای خصوصیات یکسان زیادی می باشند. در این ارتباط باید دانست که سلسله های عرفانی که بشود به آنها عرفان معرفتی نام داد، یافت نمی شوند و یا من از آن بی خبر     می باشم. از اینرو می توان این مرحله را جزوی از مرحله حقیقت دانست.س
در مرحله معرفت، شخص، تقریبن از همه امور ظاهری گذشته، با حضور قلبی عمیق تری به توجه به مبدا خلقت می پردازد. مسئله بسیار مهمی که در این مرحله رخ می دهد آن است که، سالک نفس خود را می شناسد و بدین وسیله، به خودشناسی دست می یابد و در پی آن، به مرحله جدیدی از خداشناسی راه می یابد. اثرات این مرحله آنکه:س
س " ....عامل، از پایه ایمان به نتیجه اطمینان می رسد." (استاد الهی- برهان الحق-صفحه ۱۴۰)س
برای مثال، در این وضعیت روحی جدید، چنین شخصی از اثرات نیک رعایت حقوق دیگران، که تا به حال بدان اعتقاد داشته، اطمینان حاصل می کند. در این حالت، وی خدا را بطور عمیق تر از قبل، در درون خود حس می کند و عمیقن به این امر پی می برد که روح او در ارتباطی همیشگی با مبدا قرار داشته است. در این حالت است که وی صدای او را در درون خود واضح تر از سابق می شنود و درمی یابد که او همیشه مانند یک دوست دلسوز در هر موردی، نظر خود را به عنوان یک پیشنهاد، به وی اعلام داشته است و در این میان، این خود آن فرد بوده که صدای او را نشنیده است.س

مرحله حقیقت
با اتمام این مرحله از پیشرفت روحی، روح وارد فضایی دیگر می شود که بکلی از تعبد و قید و بند امور ظاهری رسته است. وی اینک به شناختی بسیار عمیق از خود، جهان هستی و خالق این جهان، دست یافته است و در چهارچوب همین مرحله است که در همه اعمال، افکار و نیات خود، جز رضایت خدا چیزی نمی خواهد و نمی جوید. این شخص، اینک کاملن مراقب است تا فقط به پیشنهاداتی که خدا برای او در هر موردی ارسال می کند، عمل کند، ولو آنکه در ظاهر، این اقدام به ضرر او نیز تمام شود. در این مرحله، برای سالک فقط این امر از اهمیت برخوردار است که به آنچه او درست می داند عمل کند. در این ارتباط، اگر لازم باشد، او براحتی از همسر، فرزندان، موقعیت اجتماعی و حتی جان خود خواهد گذشت تا آنچه محبوبش (خدا) می خواهد به انجام برسد. البته باید در نظر داشت، عامل مهمی که وی را تا این حد مشتاق می کند، در واقع طعم شیرین و استثنائی عشقی می باشد که هر دم می چشد و محرک او در اقداماتش می شود.س
 با این حال، این فرد، تا زمانیکه به کسب کمال نهایی نایل نشده است (و حتی بعد از آن نیز)، صفت ارتکاب خطا از وی زایل نشده است و حتی در مرحله قبل از کسب کمال نیز امکان سقوط وجود دارد.س
س " این مرحله را ، مقام حقیقت، و عالم لاهوتی گویند. چنین عابدی را، عابد فنا فی الله خوانند." (استاد الهی- برهان الحق-صفحه ۱۴۱)س 
در همین کتاب در سطور بعدی همان صفحه، استاد الهی چنین می نویسد:س
س " البته این مقام لاهوتی نیز، منتهی به نشاُ هاهوتی می گردد و در آن نشاُ هاهوتی، سه مرحله دیگر برای سیرکمال هست. ..."س

در اینجا می توان افرادی را که در مرحله حقیقت قرار دارند به دو دسته اهل حق ظاهری که فقط ریتوالها و مناسک و آداب ظاهری را انجام داده اند و یا در خانواده اهل حق بدنیا آمده اند و اهل حق های واقعی که در همه ادیان و نحله های فکری یافت می شوند و در برخورد با هر پدیده، سعی در عمل به آموخته های خود دارند، تقسیم نمود. بدیهی است تا زمانی که یک اهل حق ظاهر به یک اهل واقعی تبدیل نشده است، به کمال نهایی دست نخواهد یافت. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اهل حق ظاهر و اهل حق واقعی، به مقاله «اهل حق از دیدگاه دانشگاه سیرکمال» مراجعه نمایید. س
س " ....اهل حق کسی است که آن پرده از جلوی چشمش برداشته شده.......پس در شان ما «اهل حق ها» هست که «اهل حق» بشویم، البته اگر کوشش کنیم." (سند دوم) س

در این گفتار ، منظور از «اهل حق ها» اهل حق ظاهری است، در حالی که منظور از «اهل حق» اهل حق واقعی می باشد. این گفتار، تاکیدی است بر انجام وظائف تا نتیجه مطلوب حاصل آید.س
با وجود همه آنچه گفته شد، اصول عقاید استاد الهی کار را برای دانشجویان دانشگاه سیرکمال و هرآنکس که طالب رسیدن به حقیقت باشد، صرف نظر از آنکه در چه دینی قرار دارد، آسان نموده و همه آنچه در همه مراحل، لازم است را یکجا در اختیار همگان قرار داده است، زیرا استاد الهی مرحله حقیقت را جوهرکشی نمود و از دل آن، دانشگاه سیرکمال، که اوج مرحله حقیقت است را بنیان نهاد. س

این رشته سر دراز دارد و با قلم فرسائی زیاد نیز به پایان نخواهد رسید. با این حال، آنچه یک دانشجو و پژوهشگر واقعی سیرکمال، برای درک درجات پیشرفت روحی بدان نیاز دارد در سطور فوق یافت می شود. در این رابطه تاکید بر روی یک مطلب، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن اینکه، اگر شخصی ظاهرن به هیچ گروه دینی و عقیدتی وابسته نباشد نیز، یقینن از نظر درجه پیشرفت روحی به یکی از این چهار مرحله فوق تعلق دارد. یکی از شاهکارهای استاد الهی که باعث هموار شدن جاده برای کسب کمال شد، این است که وی با ارائه دکترین خود در قالب دانشگاه سیرکمال، حرکت در مسیر صحیح را برای هر کس در هر مرحله ای که باشد ممکن ساخت.س
او برای انسانها یک فرمول، در سه تبصره را برجای نهاد که در هر مرحله ای قابل استفاده است:س

س ۱ - توجه به خدا داشته باش و با او راز و نياز کن؛ قبله در قلب ماست،.....س
س ۲- آنچه بر خود نمی پسندی و نمی خواهی برای ديگران هم نخواه و همانطور که در دفع ضرر خودت می کوشی در دفع ضرر ديگران هم کوشا باش؛ آنچه برخود       می پسندی و می خواهی، برای ديگران هم همان را بخواه و همانطورکه برای جلب منفعت خودت کوشش می کنی، برای ديگران هم همان کوشش را بکن.س      
س ۳- بدان برای چه به اين دنيا آمده ای، چکار بايد بکنی و وقتی از اين دنيا رفتی چه می شود " س

با این وصف، انسان از سردرگمی درآمده، تکلیف خود را در هر مرحله ای که باشد، درمی یابد. در این ارتباط ، تاکید بر یک مطلب از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن اینکه، آنچه استاد الهی می گوید یک پیشنهاد فلسفی نیست. این بدان مفهوم است که او نمی گوید، دوستان بیایید خدایی را بپذیریم که چنین یا چنان باشد!، بلکه استاد الهی         می گوید:س
س " مقوله دین و خدا و ارتباط این دو باهم و با انسانها، از ابتدای خلقت، همین سه اصل یاد شده فوق بوده است، ولی متاسفانه در طول تاریخ، خرافات و فروعات، پرده ای ضخیم بر روی این واقعیت کشیده است."س



تحقیق و پژوهش: فرامرز تابش
منابع:س
آثار استاد الهی- (گفتارهای استاد الهی)س
دانشگاه سیرکمال- نویسنده: فرامرز تابش
مقالات پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان
کد مقاله در آرشیو پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان: س
 lvhpg #davtj v,p

در یوتوب
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، اینجا کلیک کنید.س


 مقاله بصورت صوتی برای نابینایان

۲ نظر: